جدول جو
جدول جو

معنی کلاه گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

کلاه گذاشتن(کَ دَ)
کلاه نهادن بر سر. (فرهنگ فارسی معین). کلاه پوشیدن، فریب دادن. کلاه گذاری کردن. و رجوع به ترکیب کلاه سر کسی گذاشتن ذیل کلاه شود
لغت نامه دهخدا
کلاه گذاشتن
کلاه نهادن بر سر. یا کلاه سر کسی. او را فریفتن و پول و مال او را گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
کلاه گذاشتن
وضع قبّعةٍ
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
کلاه گذاشتن
Cap
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کلاه گذاشتن
couvrir
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کلاه گذاشتن
คลุม
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به تایلندی
کلاه گذاشتن
ڈھانپنا
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به اردو
کلاه گذاشتن
ঢাকনা
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
کلاه گذاشتن
kapamak
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کلاه گذاشتن
kufunika
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کلاه گذاشتن
覆う
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کلاه گذاشتن
覆盖
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به چینی
کلاه گذاشتن
לכסות
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به عبری
کلاه گذاشتن
덮다
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به کره ای
کلاه گذاشتن
menutupi
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کلاه گذاشتن
ढकना
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به هندی
کلاه گذاشتن
bedekken
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به هلندی
کلاه گذاشتن
coprire
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کلاه گذاشتن
tapar
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کلاه گذاشتن
покривати
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کلاه گذاشتن
покрывать
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به روسی
کلاه گذاشتن
przykrywać
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به لهستانی
کلاه گذاشتن
abdecken
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
کلاه گذاشتن
cobrir
تصویری از کلاه گذاشتن
تصویر کلاه گذاشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کونه گذاشتن
تصویر کونه گذاشتن
نپرداختن قسمتی کوچک از وامی و محول کردن بزمان بعد، کسر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنار گذاشتن
تصویر کنار گذاشتن
Scrap, Sideline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لایه گذاشتن
تصویر لایه گذاشتن
Layer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لایه گذاشتن
تصویر لایه گذاشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لایه گذاشتن
تصویر لایه گذاشتن
schichten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کنار گذاشتن
تصویر کنار گذاشتن
wegwerfen, aus dem Spiel nehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لایه گذاشتن
تصویر لایه گذاشتن
nakładać warstwę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کنار گذاشتن
تصویر کنار گذاشتن
wyrzucać, wykluczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کنار گذاشتن
تصویر کنار گذاشتن
выбрасывать , отстранить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کنار گذاشتن
تصویر کنار گذاشتن
descartar, colocar de fora de jogo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لایه گذاشتن
تصویر لایه گذاشتن
укладывать слой
دیکشنری فارسی به روسی